قلب مؤمن عرش خدا
در محضر علامه جوادی آملی:
وقتی طلحه و زبیر بصره را فتح کردند و دَرِ بیت المال را گشودند، با دیدن طلا و نقره گفتند: به هدف رسیدیم، زیرا برای سیم و زر می جنگیدیم! ولی هنگامی که حضرت علی (علیهالسلام) قیام کرده، سپاهیان آنان را متفرق کرد و وارد بصره شد، دَرِ بیت المال را باز کرده، خطاب به تلّی از طلاها و نقره ها فرمود: «یا صَفراء یا بَیضاء غُرّی غَیری»؛ ای زردها (طلاها) و ای سفیدها (نقرهها) دیگری را بفریبید.
سائلی از حضرت علی (علیهالسلام) تقاضای کمک کرده، عرض کرد: من مستمند و مدیون هستم، آن حضرت (علیهالسلام) به نماینده خود فرمود: «أعطِه ألفاً»؛ هزار واحد به او بده، نماینده پرسید: هزار مثقال طلا بدهم یا نقره؟ فرمود: «کِلاهما عندی حَجَران أعطه أنْفَعُهُما بِحاله»؛ هر دو نزد من سنگ است، طلا سنگ زرد و نقره سنگ سفید، همان را که به حال او نافع تر است به او بده. این مکتب حق است، مگر طلا و نقره جز سنگ چیز دیگری است؟ مگر انسان همان نیست که باید در سیر الی الله باشد و می تواند فوق آسمانها و زمین را طی کند؟
مگر قلب مؤمن عرش خدا نیست؛ «قَلْبُ المؤمن عرش الرحمن»، مگر انسان مخاطب خدا و عصاره عالم نیست؟ مگر نمی تواند همراه علی بن ابی طالب (علیهالسلام) به مقامی نایل شود که فرشته ها مقدم او را گرامی بدارند؟
اینها مقام انسانیت و نتیجه حکمت عملی است، فرشته ها در هنگام مرگ به استقبال انسان کریم و حکیم رفته، به او سلام می کنند و می گویند: (سَلامٌ علیکم طِبْتُم فَادخُلُوها خالدین) .
بدا به حال کسی که آن مقام رفیع را به سنگ زرد یا سفید بفروشد. آری! بیانات امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) است که جان را پرورش داده و آن را به مقاماتی برتر از مقام فرشته اوج می دهد.
منبع: شمیم ولایت - اثر گرانسنگ حضرت علامه جوادی آملی